سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاتوق دختر و پسرای باحال

خستگی و غم

 

خستگی و غم

همه جا و همه چیز غرق غم و خستگی است

 

پس در ان دم که روح از ناامیدی می نالد رو بسوی که باید

کرد؟

بسوی هوس ؟نه !زیرا بهترین سال هایه عمر ما در این راه میگذرد

و هرگز بی فایده به نتیجه نمیرسد.

بسوی عشق؟..ولی عشق که ؟...برای  دوره ای کوتاه؟

چنین عشقی به زحمتش نمی یارزد _برای ابد؟ چنین عشقی وجود نداردی  

 

بسوی  خاموشی و تنهایی؟ ولی به درون  دل خویش بنگر: هیچ

نشانی از گذشته در ان نخواهی یافت

زیرا شادی ها و غم های همه همراه زمان رهسپار دیار عدم می شوند

 

بسوی هیجان های اتشین ؟به! مگر نه دیر یا زود رنج دلپذیر

تپش های دل  جای خود را بسردی تلخ عقل و منطق خواهد سپرد؟

بسوی  زندگی ؟ اوه ! وقتیکه در پایان این راه  برگردی و بپشت سر نگری از این شوخی زشت و مبتذل وحشت خواهی کرد !

عشق ها و ارزوها  این ها که هستی مرا به وجود اورده اند  می خواهند در نا امیدی های بی انتها زندگی نابود شوند و این زوال غم انگیز را بی وفایی های روزگار در قلب ارزومند من به وجود اورده اند

جوانی در التهاب و سوزش بسیار دردناک تمام می شود و هنوز این پاداش برای سر گشتگی

من کافی نبوده که ناچار به یک عمر ناکامی و انزوا  محکوم خواهم شد


+ نوشته شده در جمعه 86/6/9 ساعت 4:13 عصر توسط سارا | نظر